مدهای گسیختگی اتصال روکش در دیوار پایدار سازی شده به روش میخکوبی یا نیلینگ(nailing)
رایج ترین مدهای گسیختگی در اتصال روکش- سر میخ در شکل 1 با جزئیات نشان داده شده اند:
- گسیختگی خمشی: این مد گسیختگی ناشی از تجاوز خمش، از ظرفیت خمشی روکش می باشد. این مد گسیختگی بایستی در هر دو نوع روکش موقت و دائمی در نظر گرفته شود.
- گسیختگی برش پانچ: این مد گسیختگی روکش، در اطراف میخ (یا مسلحکننده نیلینگ) ها رخ میدهد و بایستی برای هر دو نوع روکش موقت و دائمی ارزیابی شود.
- گسیختگی کششی گل میخ ها: گسیختگی کششی در گل میخها صرفاً در روکشهای دائمی مطرح است.
برای غلبه بر این مدهای گسیختگی، ظرفیت سر میخ (یا مسلحکننده نیلینگ) و روکش بایستی فراتر از حداکثر نیروی کششی سر میخ (یا مسلحکننده نیلینگ) در رویه دیوار پایدارسازی شده به روش میخکوبی یانیلینگ،”T0“، باشد. جهت حصول ظرفیت های طراحی با ضرایب اطمینان کافی برای همه مدهای محتمل گسیختگی بایستی ابعاد مناسب، مقاومت مناسب، و تسلیح روکش و سخت کننده های مناسب برای سر میخ (یا مسلحکننده نیلینگ) (مثلاً، پلیت های باربر تکیه گاهی و گل میخ ها) استفاده شود. در ادامه چگونگی محاسبه حداکثر نیروی کششی سر میخ (یا مسلحکننده نیلینگ) ، انواع مدهای گسیختگی فوق الذکر و همچنین معادلات مورد استفاده در محاسبه ظرفیت این مدهای گسیختگی تشریح میشوند.
-
نیروهای کششی در روکش دیوار پایدار سازی شده
نیروی کششی میخ (یا مسلحکننده نیلینگ) در رویه دیوار پایدارسازی شده، T0، یا کمتر و یا برابر حداکثر نیروی کششی میخ (یا مسلحکننده نیلینگ) میباشد (Byrne et al, 1998). شکل 2 مقادیر بعد نیروهای کششی بهره برداری میخ (یا مسلحکننده نیلینگ) را که در روکش یک دیوار پایدارسازی شده به روش میخکوبی یا نیلینگ اندازه گیری شده اند، نشان می دهد. این مقادیر به نیروهای بلند مدت میخ (یا مسلحکننده نیلینگ) مرتبط بوده و شامل نیروهای یخ زدگی یا سایر نیروها نمی باشند.
همچنین نیروهای بی بعد میخ (یا مسلحکننده نیلینگ) در روکش به لحاظ توزیع، با حداکثر نیروهای کششی بی بعد میخ (یا مسلحکننده نیلینگ) قابل مقایسه می باشند. نسبت نیروی بی بعد سر میخ (یا مسلحکننده نیلینگ) به حداکثر نیروی میخ (یا مسلحکننده نیلینگ) ، بین 6/0 تا 0/1 تغییر می کند. در نیمه فوقانی دیوار پایدار سازی شده، متوسط نیروی بی بعد سر میخ (یا مسلحکننده نیلینگ) بین 4/0 تا 5/0 تغییر می کند و در نیمه پایینی دیوار پایدار سازی شده، نیروهای بی بعد به تدریج کاهش یافته و در کف دیوار پایدارسازی شده به صفر می رسد.
با در نظر گرفتن بی بعد سازی و ناحیه تاثیر فوق، ثابت می شود که نیروی کششی سر میخ (یا مسلحکننده نیلینگ) معمولاً بین، T0=0.60 KA.γ.H تا T0=0.70 KA.γ.H تغییر می کند. این نتایج با نتایج عملی به دست آمده از دیوار پایدار سازی شده آزمایشی در آلمان و در فرانسه، سازگار می باشند. در آلمان اندازه گیری واقعی فشار زمین، از طریق سلول های تنش کل نصب شده در سطح مشترک خاک- شاتکریت نشان داد که تحت اغلب شرایط، فشار معادل زمین بر روی روکش بین 60 تا 70 درصد فشار اکتیو کولومب زمین می باشد (Gässler and Gudehus, 1981).
شکل 1. مدهای گسیختگی اتصال روکش
در آزمایش های فرانسوی، نسبت نیروی سر میخ (یا مسلحکننده نیلینگ) به نیروی ماکزیمم میخ (یا مسلحکننده نیلینگ) ، در بخش فوقانی دیوارهای پایدارسازی شده معمولاً بین 4/0 تا 5/0 متغیر بود (FHWA, 1993a). همچنین، نتایج این آزمایش ها نشان داد که به خاطر تاثیر قوس شدگی خاک بین میخ (یا مسلحکننده نیلینگ) ها، کم شدن فواصل میخ (یا مسلحکننده نیلینگ) ها موجب کاهش نیروهای در روکش دیوار پایدار سازی شده در مقایسه با مقادیر مورد انتظار شد.
بر اساس این نتایج، مقادیر بهره برداری نیروی کششی سر میخ (یا مسلحکننده نیلینگ) برای طراحی Clouteree (1991)، به قرار زیر توصیه می شوند:
- 60% حداکثر بار سرویس میخ (یا مسلحکننده نیلینگ) ، برای فواصل قائم 1 متری یا کمتر
- 100% حداکثر بار سرویس میخ (یا مسلحکننده نیلینگ) ، برای فواصل قائم 3 متری یا بیشتر
- درون یابی خطی برای فواصل واقع در دو بازه فوق الذکر
شکل 2. نیروهای کششی روکش، اندازه گیری واقعی در دیوارها (منبع: Byrne et al., 1998)
شکل فرمولی توصیه های فوق در دستگاه SI و انگلیسی به قرار زیر بیان می گردد:
رابطه 1 | |
رابطه 2 |
جایی که:
T0: نیروی کششی طراحی سر میخ (یا مسلحکننده نیلینگ)
Tmax-s: حداکثر نیروی کششی طراحی میخ (یا مسلحکننده نیلینگ) ، (نتایج حاصل از آنالیز پایداری کلی با استفاده از یک برنامه کامپیوتری مثل، SNAIL)
Smax : حداکثر فاصله میخ (یا مسلحکننده نیلینگ) ها. در معادله 1 و 2، از حداکثر فواصل افقی “SH” و قائم “SV” میخ (یا مسلحکننده نیلینگ) استفاده کنید.
تحت فاصله معمول 5/1 متری، نیروی کششی سر میخ (یا مسلحکننده نیلینگ) با بار سرویس روکش توصیه شده برابر خواهد بود. بار سرویس روکش توصیه شده، در حدود 7/0 برابر حداکثر بار سرویس میخ (یا مسلحکننده نیلینگ) می باشد.
-
گسیختگی خمشی
روکش دیوار پایدار سازی شده را می توان یک دال بتنی مسلح پیوسته در نظر گرفت، جایی که بار اعمالی همان فشار جانبی زمین می باشد که بر روی روکش وارد می شود و تکیه گاه ها، نیروهای کششی میخ (یا مسلحکننده نیلینگ) ها می باشند.
شکل 3. گسیختگی پیشرونده خمشی در روکش دیوار پایدارسازی شده
الف) الگوی ایده آل خط گسیختگی ، ب) تغییر شکل نهائی ، ج) نمودار ایده آل بار- جابجائی جانبی
بارهای ناشی از فشار جانبی زمین و عکس العمل های به وجود آمده در میخ (یا مسلحکننده نیلینگ) ، موجب ایجاد لنگر خمشی در روکش می شوند. ممان مثبت (کشش در بیرون مقطع) در دهانه وسط بین میخ (یا مسلحکننده نیلینگ) ها؛ و ممان منفی (کشش در داخل مقطع) در اطراف میخ (یا مسلحکننده نیلینگ) ها تولید می شود. اگر این ممان ها زیاد باشند، ممکن است که گسیختگی خمشی در شاتکریت رخ دهد. بر اساس شباهت بین مکانیزم بارگذاری روکش دیوار پایدارسازی شده و دال بتنی پیوسته متکی بر ستون ها، پیشنهاد می شود که آنالیزها و روش های طراحی مرسوم برای دال بتنی را برای طراحی روکش دیوار پایدارسازی شده به کار برد.
-
ظرفیت گسیختگی خمشی
همانند سایر سازه های بتنی یا شاتکریتی مسلح، گسیختگی خمشی به طور پیش رونده رخ می دهد. بعد از اولین گسیختگی مقطع روکش (شکل 3-ج)، توام با افزایش فشار جانبی زمین، ترک خوردگی پیش رونده در هر دو طرف روکش ادامه می یابد. در حین افزایش فشار جانبی زمین، ترک ها و درزها توسعه یافته و تغییر شکل خمشی (deflection, δ) و نیروی کششی میخ (یا مسلحکننده نیلینگ) افزایش می یابد. ترک ها و گسیختگی های پراکنده، معرف موقعیت هایی هستند که به حد ظرفیت خمشی رسیده است.
نهایتاً تمام ترک ها به هم متصل شده و مانند یک مفصل عمل می کنند، و مکانیزمی را تشکیل می دهند که به الگوی بحرانی خط گسیختگی معروف است. الگوی های خط گسیختگی به عوامل مختلفی از جمله فشار جانبی خاک، فواصل افقی و قائم میخ (یا مسلحکننده نیلینگ) ها، اندازه پلیت باربر تکیه گاهی، ضخامت روکش، آرایش تسلیح کننده، و مقاومت بتن (Seible, 1996) و حداکثر فشار خاک بستگی دارند.
در تئوری می توان، فشار خاکی که موجب گسیختگی روکش می شود (مثلاً، الگوی بحرانی خط گسیختگی) را در ناحیه تاثیر اطراف سر میخ (یا مسلحکننده نیلینگ) اعمال کرد، تا نیروی کششی میخ (یا مسلحکننده نیلینگ) (عکس العمل) به دست آید. این نیرو به عنوان ظرفیت خمشی روکش، RFF، تعریف می شود و با ظرفیت خمشی واحد طول روکش متناسب است. ظرفیت خمشی واحد طول روکش، برابر است با حداکثر ممان مقاوم واحد طول که در مقطع روکش فعال می شود. بر اساس مفاهیم تئوریک “خط گسیختگی”، RFF را می توان به عنوان حداقل مقادیر زیر تخمین زد:
رابطه 3-الف |
|
جایی که:
CF : ضریبی است که فشار غیر یکنواخت خاک در پشت روکش را لحاظ میکند (Byrne et al, 1998)
h : ضخامت روکش (شکل 4) d : نصف ضخامت روکش avn : سطح مقطع عرضی تسلیح قائم بر واحد عرض، در سر میخ (یا مسلحکننده نیلینگ)
avm: سطح مقطع عرضی تسلیح قائم بر واحد عرض، در وسط دهانه ahn : سطح مقطع عرضی تسلیح افقی بر واحد عرض، در سر میخ (یا مسلحکننده نیلینگ) ahm: سطح مقطع عرضی تسلیح افقی بر واحد عرض، در وسط دهانه
SH : فاصله افقی میخ (یا مسلحکننده نیلینگ) ها SV : فاصله قائم میخ (یا مسلحکننده نیلینگ) ها fy : مقاومت گسیختگی کششی تسلیح f΄c : مقاومت فشاری بتن
در ضریب “CF” فشار غیر یک نواخت خاک پشت روکش را لحاظ شده (Byrne et al, 1998) و بطور اسمی نسبت فشار خاک پشت میخ (یا مسلحکننده نیلینگ) به فشار خاک در دهانه وسط بین میخ (یا مسلحکننده نیلینگ) ها را بیان میکند. توزیع فشار خاک پشت روکش معمولاً غیر یکنواخت است. فشار خاک تحت تاثیر شرایط خاک و ضخامت روکش می باشد، که به نوبه خود بر جابجایی دیوار پایدار سازی شده تاثیر می گذارد.
در دهانه وسط بین میخ (یا مسلحکننده نیلینگ) ها، جابجایی روکش رو به بیرون بوده و فشار جانبی زمین نسبتاً کم است. در اطراف سر میخ (یا مسلحکننده نیلینگ) ، فشار خاک بیشتر از فشار خاک در دهانه وسط بین میخ (یا مسلحکننده نیلینگ) ها میباشد. شکل 5 توزیع شماتیک فشار خاک را در مجاورت میخ (یا مسلحکننده نیلینگ) نشان می دهد.
توزیع فشار در روکش نیز به ضخامت روکش بستگی دارد. زمانی که ضخامت روکش نسبتاً کم باشد (معمولاً روکش های موقت)، موجب تغییر شکل روکش در مقطع دهانه وسط می شود و در نتیجه فشار خاک در مقطع دهانه وسط نسبتاً کم می شود. زمانی که روکش نسبتاً ضخیم باشد، تغییر شکل ها کوچک تر از تغییر شکل دیوار پایدار سازی شده نازک می شود. نتیجه افزایش ضخامت دیوار پایدارسازی شده، توزیع فشار خاک یکنواخت تر در سرتاسر دیوار پایدارسازی شده است. جدول 1 ضرایب “CF” را برای ضخامت های معمول روکش نشان می دهد.
انواع روکش ها:
برای همه روکش های دائم و روکش های موقت ضخیم (ضخیم تر از 200 میلی متر یا 8 اینچ)، فشار خاک نسبتاً یک نواخت فرض می شود. در معادلات 1-الف و ب، فرض شده که حداکثر ممان های روکش در اطراف محور افقی می باشند و طراحی تسلیح های قائم نسبت به تسلیح های افقی بحرانی تر است. در عمل، سطح مقطع عرضی تسلیح در جهت افقی و قائم یکسان می باشد (مثلاً،ahm=avm و ahn=avn)؛ بنابراین بحرانی ترین مورد آن است که به حداقل مقادیر “SH/SV” و “SV/SH” منتهی شود. زمانی که فواصل میخ (یا مسلحکننده نیلینگ) ها یکسان باشند و در جهات افقی و قائم تسلیح صورت گرفته و فولادهای 420 مگاپاسکالی (درجه 60) به کار برده شود، معادلات1 و2 به قرار زیر ساده می شوند:
رابطه 3 |
|||
رابطه4 |
|||
جدول 1. ضرائب “CF“ | |||
نوع سازه | ضخامت اسمی روکش به م.م. (اینچ) | ضریب “CF“ | |
موقت | 100 (4) | 0/2 | |
150 (6) | 5/1 | ||
200 (8) | 0/1 | ||
دائمی | همه | 0/1 |
شکل 5- توزیع فشار خاک پشت روکش (Modified after Byrne et al., 1998)
این معادلات را می توان برای روکش های موقت و دائمی به کار برد. زمانی که ظرفیت خمشی روکش دائمی را ارزیابی می کنیم معمولاً ضخامت روکش موقت بتنی در جانب احتیاط نادیده گرفته می شود، (مطابق شکل 4). مثلاً یک روکش دائمی با ضخامت h= 200 mm شامل مش میلگردی با fy= 420 MPa (60 ksi) را در نظر بگیرید. مش در هر طرف شامل میلگردهای No. 16@ 300 mm، و سطح مقطع عرضی آن در واحد طول برابر با avn = avm = 199 mm2/m می باشد
برای ضریب CF=1.0 در یک روکش دائمی (به جدول-1 رجوع کنید) و فاصله افقی و قائم یکسان میخ (یا مسلحکننده نیلینگ) ها، داریم:
اگر در سر میخ (یا مسلحکننده نیلینگ) ها از میلگردهای waler (عمودی) استفاده شود، کل سطح تسلیح در واحد طول در جهت قائم را می توان چنین محاسبه نمود:
رابطه 5 |
جایی که، “AVW” کل سطح مقطع عرضی میلگردهای waler در جهت قائم می باشد. روابط مشابهی را می توان در جهت افقی به کار برد. اگر در روکش های دائمی بجای مش سیمی از مش میلگرد استفاده شود، کل سطح تسلیح در واحد طول بایستی به قرار زیر تغییر یابد:
رابطه 6 |
جایی که “AVW” کل سطح مقطع عرضی میلگردهای تسلیح در جهت قائم می باشد (شکل 4 را ببینید)
پس از تعیین نیروی کششی سر میخ (یا مسلحکننده نیلینگ) “T0“، و ظرفیت خمشی روکش، می توان ضریب اطمینان در مقابل گسیختگی خمشی روکش را چنین تعریف نمود:
رابطه 7 |
-
محدوده تسلیح در روکش ها
به مانند سایر سازه های بتن مسلح، مقدار تسلیح روکش دیوار پایدار سازی شده عموما ًدر یک محدوده مشخص می باشد. مقدار تسلیح را می توان بعنوان نسبت تسلیح (ρ or ρij) در جهت “i” ( قائم یا افقی) و در موقعیت “j” (سر میخ (یا مسلحکننده نیلینگ) یا دهانه وسط) بیان نمود:
رابطه 8 |
جایی که “aij” سطح مقطع عرضی تسلیح در واحد عرض در جهت “i” و موقعیت “j” می باشد. حداقل نسبت تسلیح، در واحدهای SI و انگلیسی، معمولاً در دهانه وسط بوده و به قرار زیر تعریف می شود:
رابطه 9 |
|
رابطه 10 |
حداکثر نسبت تسلیح نیز چنین توصیه می شود:
رابطه 11 |
|
رابطه 12 |
بنابراین، میزان تسلیح بایستی در بازه “ρmin ≤ ρ ≤ ρmax” قرار گیرد.
همچنین، نسبت تسلیح در سر میخ (یا مسلحکننده نیلینگ) و دهانه وسط بایستی کمتر از 5/2 باشد تا متضمن نسبت ظرفیت خمشی مشابه در این نواحی باشد.
-
ظرفیت برش پانچ
گسیختگی برش پانچ روکش ممکن است در اطراف سر میخ (یا مسلحکننده نیلینگ) رخ دهد و بایستی در این محل ها ارزیابی شود:
- اتصال پلیت- تکیه گاه (مورد استفاده در روکش موقت)
- اتصال گل میخ ها (معمولاً مورد استفاده در روکش دائمی)
از آن جا که نیروی کششی سر میخ (یا مسلحکننده نیلینگ) تا مقدار بحرانی افزایش می یابد، درز و ترک ها می توانند یک مکانیزم گسیختگی موضعی در اطراف سر میخ (یا مسلحکننده نیلینگ) شکل دهند. این پروسه منتج به یک سطح گسیختگی بحرانی می شود، که در شکل 5-21 نشان داده شده است. این سطح گسیختگی تا پشت پلیت باربر تکیه گاهی یا گل میخ (یا مسلحکننده نیلینگ) ها ادامه یافته و مطابق شکل شماتیک 5-21، تحت زاویه حدوداً 45 درجه در میان روکش سوراخی ایجاد می کند. اندازه مخروط به ضخامت روکش و نوع اتصال میخ (یا مسلحکننده نیلینگ) -روکش (مثلاً، پلیت یا گل میخ) بستگی دارد.
شکل 6. مدهای گسیختگی برش پانچ، الف) پلیت باربر در دیوار پایدارسازی شده موقت ، ب) اتصال گل میخی در دیوار پایدارسازی شده دائمی
-
ظرفیت برش پانچ روکش
مطابق دال های بتنی متحمل بارهای متمرکز، ظرفیت سر میخ (یا مسلحکننده نیلینگ) (شکل 5-21) را نیز بایستی با در نظر گرفتن ظرفیت برش پانچ، RFP ارزیابی نمود.
رابطه 13 |
جایی که “VF” نیروی برش پانچ است که در میان مقطع روکش عمل میکند و “CP” (ضریب اصلاحی) نشانگر مشارکت ظرفیت باربری خاک می باشد.
نیروی برش پانچ را میتوان در واحدهای SI و انگلیسی با استفاده از معادلات استاندارد برش پانچ محاسبه نمود. این معادلات اندازه سطح گسیختگی مخروطی (با قطر D΄c در مرکز روکش و ارتفاع hc، مطابق شکل 5-21) در تراز دال بتن را در نظر می گیرند:
رابطه 14 |
|
رابطه 15 |
جایی که :
D΄c : قطر موثر سطح گسیختگی مخروطی در مرکز مقطع (مثلاً، یک سطح گسیختگی استوانه ای متوسط در نظر گرفته می شود)
hc : عمق موثر سطح مخروطی
ضریب تصحیح “CP” تاثیر فشار خاک پشت روکش را (که در جهت پایداری مخروط عمل میکند)، به حساب می آورد. زمانی که عکس العمل خاک نیز در نظر گرفته شود، CP خاک ممکن است به 15/1 برسد. ولی در عمل معمولاً اصلاحی صورت نگرفته و همان مقدار CP=1.0 لحاظ می گردد.
این معادلات را می توان برای روکش موقت و دائمی استفاده کرد. اما اندازه سطح مخروط (مقادیر D΄c , hc) بایستی برای لحاظ نمودن نوع روکش تنظیم شود. برای روکش های موقت، بایستی از ابعاد پلیت باربر و روکش مناسب استفاده کرد. برای روکش دائمی، بایستی ابعاد گل میخ ها (یا بلت مهاری) لحاظ گردند. شکل 5-22 جزئیات گل میخ را نشان می دهد. جدول الف-6 در ضمیمه “الف” محتوی مشخصات اتصالات گل میخی معمول میباشد.
شکل7. هندسه گل میخ
اندازه موثر سطوح مخروط بایستی به قرار زیر تعیین گردد:
- روکش موقت (شکل6- الف)
رابطه 16-الف |
D΄c = LBP + h |
رابطه 16-ب |
hc = h |
جایی کهLBP ، طول پلیت باربر تکیه گاهی و h ضخامت روکش موقت می باشد.
با تعیین نیروی کششی در سر میخ (یا مسلحکننده نیلینگ) ، T0، (شکل 6) و ظرفیت برش پانچ روکش، RFP، میتوان ضریب اطمینان برش پانچ روکش “FSFP“، را چنین تعریف نمود:
رابطه 17 |
درج دیدگاه